روایت درد و دل امیرالمومنین (ع) با چاه آب:

در روایتی از میثم تمار آمده است: شبی از شب ها امیرالمومنین (ع) مرا به صحرا برد. از کوفه بیرون رفتیم. به مسجد جعفی رسیدیم. آن حضرت چهار رکعت نماز خواند و بعد از سلام و تسبیح دست های خویش را بلند کرد و گفت: خدایا! تو را چطور بخوانم در حالیکه بنده گنهکار تو هستم و چطور تو را نخوانم در حالیکه عاشق تو هستم.


پورتال جامع صبا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه آنلاین محمد atestwish سلام همشهری کسب درآمد از اینترنت ، کسب و کار اینترنتی ، تجارت الکترونیک ارزان سرا وبلاگ باران پریزاد